۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۳, پنجشنبه

از دیوار صاف بالا رفتن

-->
چگونه یک تظاهرات با تربیت و خوب راه بیندازیم

ه . لیله کوهی

چقدر این بچه های مقیم فرانسه بی تربیتند هی از دیوار صاف بالا میرن وهی دیوار هارو خط خطی می کنن تابلو هارو از رو دیوار ها می کنن و هی جیغ و داد راه میندازن. خیابونارو کثیف می کنن. اتفاقا دیشب بعد

۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۱, سه‌شنبه

سرتیپ پاسدار

-->
اسلام درخطراست!


ه.لیله کوهی

ز کوی میکده دوشش بدوش می بردند   امام شهر که سجاده می کشید بدوش

با آمدن خمینی ای امام(ره)، سرتیپ پاسدار زارعی و جد و آبادش دست از کار زراعت کشیدند و در رکاب امام (ره) شمشیر زدند تا انقلاب اسلامی ما که از هزار وسیصد و اندی سال بعد از محمد صلوات الله علیه راکد مانده بود به بلاد کفر تا مرکز ینگه دنیا (امریک) و تا قلب کشورهای کمونیستی امریکای لاتین صادرشود. و

هوشنگ توزیع


سهم آقای هوشنگ توزیع از خانۀ پدری!
به پرویز صیاد

ه. لیله کوهی

آقای پرویز صیاد عزیز،
در طول تاریخ ازهر مدرسه ای اعم از سینما و تئاتر و... و از زیر دست هراستادی، شاگردان خلف و ناخلف  بیرون آمده و خواهند آمد.
بی شک آقای هوشنگ توزیع نه اولین شاگرد ناخلف و نه آخرین آنان خواهد بود. خاصه در این روزگار بحران ارزش ها.

نگاهی به یک کتاب

-->
به کسی مربوط نیست



کتاب در میان تحفه های ایران گم شده بود و من فقط پس از رفتن مهمانان فرصت کردم نگاهی به آن بیاندازم و راستش از چند صفحه ی اول هم زیاد خوشم نیامد . شاید فقط اسمش موجب شد که خواندن را ادامه دهم . اما ده صفحه ای که گذشت احساس کردم کسی برداشته از زندگی ما عکسی بزرگ با تمام جزئئات گرفته و حالا گذاشته جلوی چشممان . هیچکس نتوانسته بود اینطور زندگی مارا به تصویر بکشد بی شعار و یا طنز گاه شیرینی که در نوشته های نویسندگان ایرانی بچشم می خورد و در هرصورت حواس آدم را از دیدن آن چه باید ببیند منحرف می کند. خانم جومپا لاهیری زندگی نسل دوم مهاجرین بنگال را در امریکا به تصویر می کشد .

حسین کربلا دستگیر شد.


امام حسینی که در سالگرد عزای خود بازداشت شد!


ه . لیله کوهی

چیه چرا ازاین جمله ام تعجب کردید! مگر عکس بالای صفحه را ندیدید؟.
باور کنید این آقای

گزارش سفر


سفر نامه ی حقوق بشر خواهی در ژنو

جدی در شوخی

ه . لیله کوهی


تحلیل، محلیل ها رو دیگران می نویسن من می خوام براتون گزارش سفر بنویسم. یه

۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۰, دوشنبه

"عید آمد وُ ما گرد وُ غبارش نستاندیم"

-->

عید و عروس آقا

ه . لیله کوهی

بیست و اندی سالی است  که حال و هوای عید را احساس نمی­ کنم. اما نمی­ دانم چرا هر سال چند روز مانده به سال نو وسوسه می­ شوم و ناخواسته می­ روم سراغ چیدن بساط هفت سین و فضای خانه را بهاری می­ کنم.
پسرهایم کوچک­تر که بودند همان رسم قدیمی را اجرا می­ کردم. اسکناس­ های نو را از

گریه ی درخت

-->
گریۀ درخت
مهدی غبرایی
صبح با حال خراب از خواب بیدار می شوم. تنم درد می کند. نای در آمدن از رختخواب را ندارم. زیر زمین مثل بیشتر وقتها سرد است، اما چون از خلوتش خوشم می آید، از آن دست نمی کشم . دو سه روزی است که از سوئد ( یوته بوری ) برگشته ام. پا می شوم. مثل همیشه دنبال عینکم می گردم. عینکم هم گویا از این همه سفر پشت سر هم و دیدن اینهمه جا خسته شده و از من رو می گرداند.... آن روز که ریز باری مثل مه می بارید، از مصاحبۀ رادیویی بر می گشتم و سوار قطار خیابانی بودیم که یکی از شیشه هایش افتاد و گیره ی سمت چپ قاب باز شد . ازاین عینکهای سبک است،با تکنیک خیلی پیشرفته و شیشه های تلقی که روی بینی حس نمی شود. افتاد. شیشه اش رفت زیر صندلی. خانمی که جلو نشسته بود، به زبان سوئدی به امیر گفت: پیش می آید، من هم عینک می زنم. عینک را دستم گرفتم و نیمه راه پیاده شدیم تا چاره ای بکنیم. از خیابان رد شدیم. هر چه فروشگاه بزرگ و هر چه دیدنی از چشمم افتاد. امیر مرا برد قسمت عینک فروشگاهی بزرگ، گفتم داداش. عینک تازه را

۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۳, دوشنبه

مهشید امیر شاهی، مهتاب آسمان ادب فارسی





mahshid-amirshahi.jpg
 سیاه مشقی پس از دیدار شب نشینی با خانم 

مهشید امیر شاهی در کُلن آلمان.

جمعه ۵ مهر ۱۳۸۷ - ۲۶ سپتامبر ۲۰۰۸

ه. لیله کوهی





مبتدی باشی وبه قول دوستی نازنین «عابر پیاده» و بخواهی در رابطه با بانوی مسلط زبان و کلام ِ فارسی ،