۱۳۹۲ تیر ۵, چهارشنبه

هشدار روشنفکران ایران در 32 سال پیش!

هشدارهای روشنفکران ايران در ۳۲ سال پيش!

ايران به کام ورشکستگی و انزوای بين‌المللی می‌رود،

ه . لیله کوهی


«هشدار روشنفکران ایران در 32سال پیش» عنوان مطلب آقای جواد طالعی است که اخیراً در سایت گویا نیوز به چاپ رسید. این تلنگر ِ بجا و خوب آقای طالعی به حافظه ی تاریخی ما که در پستوی فراموشخانه جا مانده بود چه خوب که بیرون کشیده شد. بویژه برای آن دسته از مایی که هیچگاه حافظه تاریخی نداریم.
گوش کردن اما، نشنیدن و نگاه کردن اما، ندیدن. در روزها و ماه های پر تلاطم بهمن 57 عمومی بود. به جرأت می توان گفت اکثر قریب به اتفاق جامعۀ در تب و  تاب روزهای انقلاب، نگاه می کرد. اما نمی دید و گوش می کرد، اما نمی شنوید. بسیاری از روشنفکران و دبیران سیاسی، ملی ها و حزب توده  و دیگران... باورمان چنین بود که این انقلاب اساساً دموکراتیک و ضد امپریالیستی است و خمینی را به عنوان رهبر این انقلاب ضد امپریالیستی ارزیابی می کردیم و به دنبالش راه افتادیم و هر صدای آگاهی را یا نشنیدیم و یا اگر شنیدیم بعنوان صدای ضد انقلاب ارزیابی کردیم. اما زیاد به درازا نکشید بسیاری از موافقین خمینی به «خودی» و «غیر خودی» تقسیم شدیم و غیر خودی ها یکی پس از دیگری روانه زندان یا از عرصه فعالیت سیاسی کنار گذاشته شدند.
 اما جای بس تأسف که هنوز تعدای بر همان تفکر در دفاع از بد و بدتر به دنبال بد!، سی و اندی سال پای می فشارند و ساعت ها در صف رای دادن به فلان نماینده بد از بدتر! با کت و شلوار و کراوات  یا کت و دامن در لندن و پاریس و نیویورک از این پا به آن پا می شوند تا رای خود را در صندوق جمهوری اسلامی بریزند. واین آزموده ی هزار بار آزموده را باز بیازمایند.
 به شما پیشنهاد می کنم این هشدار آقای طالعی را با حوصله بخوانید. 

جواد طالعی:


در فاصله سال‌های ۱۳۵۷ تا ۱۳۵۹ مقاله‌های متعددی در مخالفت با روندی که روحانيت برای تحميل ديدگاه‌های خود به جامعه طی می‌کرد منتشر شد. اما توده‌ها که افسون خمينی و مبلغان و مشاطه‌گران به‌ظاهر روشنفکر او شده بودند، چشم و گوش بسته به مسلخ رفتند. در اين دوران، مخالفان مذهبی شدن جمهوری نوپای ايرانی "نيم‌درصدی‌ها" لقب گرفته بودند




خيزش انقلابی سال ۱۳۵۷ در آغاز يک حرکت دموکراتيک بود که هدف تحقق آزادی‌های سياسی و کرامت انسانی را دنبال می‌کرد و بعد به وسيله آخوندها مصادره شد و عنوان انقلاب اسلامی به خود گرفت.

«خارج کشوری ها» صدای آزاد ِ ایران،

«خارج کشوری‌ها» صدای آزادِ ایران،

 الهه بقراط

رژیم سال‌هاست گروهی را به عنوان مثلا «اپوزیسیون» از درون خود سازماندهی کرده و بعد هر بار که با مخالفت و بحران روبرو می‌شود، به مردم می‌گوید بفرمایید، این هم اپوزیسیون! بروید پشت سر اینها! موسوی و کروبی هم که فکر کرده بودند واقعا «اپوزیسیون» هستند، تنبیه ‌شدند! ولی اگر هیچ تغییری در سیاست‌های کلان ایجاد نشود، فروپاشی رژیم ناگزیر خواهد بود. آیا «اپوزیسیون» ساخت رژیم قادر خواهد بود با «اصلاح» بر موج فروپاشی سوار شود؟! و آیا اگر روحانی می‌خواست و می‌توانست سیاست‌های کلان نظام را تغییر دهد، اصلا امکان داشت از صندوق‌های رأی بیرون بیاید؟!





کی از آن سرِ بزن

۱۳۹۲ خرداد ۳۰, پنجشنبه

رامبوی کاظم پاشا اشپیگل و ترکیه

رامبوی کاظم پاشا


دانیل اشتاین فورت: اشپیگل 17 یونی 2013

برگردان: گلناز غبرایی


اردوغان اول با پلیس سرکوبگرش به جان جوانان معترض افتاد، بعد سعی کرد، سیاستش راعوض کند. براستی فهمیده در کشورش چه خبراست؟  آینده ای نامعلوم در انتظار اوست.

باید  مسجدی اعجاب انگیز از آب درآید. باید برای عبادت 30000 هزار نفر جا داشته باشد و باید در بلندترین نقطه ی  شهر بنا شود. « کوه کامیلکا». جایی که نشود نادیده اش گرفت. تماشایی، بی نظیر و جاودان
نخست وزیر ترکیه مدت هاست رویای ساختن این مسجد را در سر می پروراند. یکی از محبوبترین نقشه هایش است. هنوز نامی برایش پیدا نشده. اما رجب طیب اردوغان هم بد نیست. او هم چون سلطان

۱۳۹۲ خرداد ۲۷, دوشنبه

موزه ی بی گناهی



موزه ی بی گناهی
روایت پاموک از شهر خاطره ها

گلناز غبرایی:


اولین بار خواندن مصاحبه ای با پاموک دراشپیگل توجهم را به کتاب جلب کرد. مصاحبه ای که نویسنده  در آن گفت در کار ساختن موزه ایست که در داستان از آن یاد می کند. شور و شوقی که در حرف هایش موج می زد، تماشایی بود. این که نویسنده ای تصمیم بگیرد، اندیشه اش را که در رمان به قالب کلمات در آورده، حالا از دنیای مجازی به واقعیت بیاورد و در جایی به نمایش بگذارد، برایم بسیار جالب بود. کاری بیش از رفتن به کافه ای که روزی نویسنده ی محبوبمان در آن نشسته و طرح کتاب جدیدی را در ذهن پرورانده یا بازدید از خانه ای در آن متولد شده. این جا با خود نویسنده و آن چه به انتخاب خود جمع کرده و در اختیارمان گذاشته روبروییم.
اما راستش کتاب را که خواندم، آن قدر به خود مشغولم کرد، که تا مدت ها طرح ساختن موزه توسط نویسنده را به فراموشی سپردم. دلم خواست این کتاب را که تا حدی سرنوشت تک تک ما در گوشه و کنار آن پنهان شده به فارسی برگردانم و حالا بعد از مدت ها این کار به انجام رسید.
موزه ی بی گناهی داستان تولد درد بار، پر پیچ و خم و هیجان انگیز انسان مدرن و امروزی از دل باورها، اعتقادات و مناسبات اجتماعی یک جامعه ی سنتی است. داستان شهری که از بیرون سال هاست پوست انداخته و در بسیاری از موارد خود را مدرن می داند، اما در درون هنوز پایش در مناسبات دوران عثمانی گیر کرده و آن وقت که پای عمل به میان می آید  معیارهای آن زمانی  خود را به نمایش می گذارد. شهری که با معیارهای مدرن عاشق می

۱۳۹۲ خرداد ۲۰, دوشنبه

بابا برو خانه! دی سایت و اوضاع ترکیه

دی سایت جمعه 6 یونی 2013

بابا برو خانه!


میشائیل تومَن:

برگردان: گلناز غبرایی

نخست وزیر ترکیه اردوغان کشورش را هم به جلو راند و هم تحت کنترل گرفت و حالا نمی فهمد چه بر سرش آمده.
چطور می شود مردم یک کشور را علیرغم پیشرفت اقتصادی و حال و هوای پیش از شروع فصل تعطیلات به شورش واداشت؟ باید از  رجب طیب اردوغان پرسید. نخست وزیر ترکیه برای مدت کافی همه را جز خودش « خس و خاشاک» نامید. فقط او می دانست که ترکیه به چه چیزی نیاز دارد: پل، کانال و مرکز خرید.« من برنامه ی روزانه را تعیین می کنم و نه کس دیگر». اردوغان می گفت اگر نخست وزیری قادر به این کار نباشد، باید برود.
و از آخر هفته ی گذشته بر دیوارهای استانبول می خوانیم «بیا این هم برنامه ی روزانه». برنامه ای که حالا بدست تظاهر

۱۳۹۲ خرداد ۱۵, چهارشنبه

رضا مقصدی « هایدلبرگ»




رضا مقصدی

« هاید لبرگ »



تاعاشقانه با غم ِ خود همسفر  شدم
ای شهر ِ شعر های دلم ! تازه تر  شدم

                  ***

با گُل ، میان ِ « گوچه ی گُل » ، درب ِ هجده
ازبَعد ِ بیست سال چو گُل ، شعله ور  شدم

                   ***