۱۳۹۳ مرداد ۲۹, چهارشنبه

"یگانه بود هیچ کم نداشت"

(سیمین بهبهانی)
غزل بانوی شجاعِ شعر پارسی، از میان ما رفت




www.aoja.blogspot.com
دوباره می‌سازمت وطن!
اگر چه با خشت جان خویش
ستون به سقف تو می زنم،
اگر چه با استخوان خویش
دوباره می بویم از تو گُل،
به میل نسل جوان تو
دوباره می شویم از تو خون،
به سیل اشک روان خویش

دوباره ، یک روز آشنا،
سیاهی از خانه میرود
به شعر خود رنگ می زنم،
ز آبی آسمان خویش
اگر چه صد ساله مرده ام،
به گور خود خواهم ایستاد
که بردَرَم قلب اهرمن،
ز نعره ی آنچنان خویش

کسی که « عظم رمیم» را
دوباره انشا کند به لطف
چو کوه می بخشدم شکوه ،
به عرصه ی امتحان خویش
اگر چه پیرم ولی هنوز،
مجال تعلیم اگر بُوَد،
جوانی آغاز می کنم
کنار نوباوگان خویش

حدیث حب الوطن ز شوق
بدان روش ساز می کنم
که جان شود هر کلام دل،
چو برگشایم دهان خویش
هنوز در سینه آتشی،
بجاست کز تاب شعله اش
گمان ندارم به کاهشی،
ز گرمی دمان خویش
دوباره می بخشی ام توان،
اگر چه شعرم به خون نشست
دوباره می سازمت به جان،

اگر چه بیش از توان خویش

  


صدایت از جنسِ آتش است



رضامقصدی:


سیمین بهبهانی ،غزلبانوی شکوهمند، بی شک عزیزِشعر پارسی ست که نام ِ نازنینش از دیرباز برسر زبان مردم مانده است و بپاسِ حضور گسترده ی شاعرانه اش در گستره ی گوناگون اجتماعی ، می توان اورا یکی از وجدان های بیدار زمانه ی ما دانست.درباره ی تحول چشمگیری که درغزل نوین پارسی ایجاد کرده است می نویسد:"چرا غزل ، فقط باید دستمایه ای باشد برای شعر های عاشقانه ؟در حالی که می تواند حرفهای دیگری هم داشته باشد وبا همان لطافت و همان احساس ،عرضه شود...من دوست تر دارم که رستاخیزی در غزل بپا کنم و آن منجمدِ زیبا را به صورت موجودی زنده و فعال در آورم.من دوست دارم که در غزل بمیرم.در غزلی که دوباره،سالهای سال خواهد زیست".

یکی از شماره های شایسته ی "دفتر هنر" که به سردبیری عزیزم بیژن اسدی پور درامریکا انتشار یافت "دفترهنر،ویژه ی سیمین بهبهانی " ست که در مهرماه 1377 خورشیدی نشر یافته است ودر آن ، چهره های برجسته ی ادب امروز درباره ی آثار ماندگار ِاین با نوی بزرگ سخن گفته اند. غزل زیر ازمن ، پیشکش به این فرهیخته ی فرزانه ، بر گرفته از این "دفتر هنر"است.


صدایت از جنس ِآتش است

بخوان! صدای تو خوشتر است زمانه ات همزبان تو
که تا سپیده گُل آورَد ، چمن-چمن در زمان تو
**
رها کن از سینه، عاشقا! ترانه های تپنده را
که دل، به عشق تو می تپد، به جان ِعاشق، به جان تو
**
اگرچه در غربتم غمین، غمت مباد وُبیا ببین !
چگونه می رقصدَ م زمین،به شور ِشعر ِجوان تو
**
مرا هوای تو بر سر است ازین هوا دل،معطر است
سرودِ رودِ تو خوشتر است درود بر باغبان تو
**
خوشا که باران بباردش به ریشه-ریشه، به ساقه اش
که عطر ِدیگر در افکنَد ، به باغ ما ارغوان تو
**
اگر بهار تو بشکند سکوت ِسرد ِ بنفشه را
کجا تواند فرو چکد؟ صدای زردِ خزان تو
**
صدایت از جنس آتش است بخوان هماره! که دلکش است
همین، همین جانِ سرکش است درین میانه،نشان تو
**
در ازدحام ِتبر اگر، شکسته شد شاخه های تر
مرا زجنگل دهد گذر، شکفتن ِشادمان تو
**
"دوباره می سازمت وطن"،سرودِ سبز دلِ من است
زمانه را گو! چه می سزد اگر نبوسد دهان تو


مهرماه 1377 خورشیدی


هیچ نظری موجود نیست: