۱۳۹۳ دی ۵, جمعه

شام آخر با عیسی

به مهمانی شام آخر عیسی مسیح من نیز دعوت شده ام

شوخی در جدی



سالن مهمانی گوش تا گوش پر است از آدم های عهد عتیق. من تنها مهمان امروزی عیسی مسیح هستم و در کنار حواریون در ردیف اول کنار میز اصلی شام نشسته ام صدای پچ پچ  و همهمه تمام فضای سالن را پر کرده و نگاه کنجکاو من به دقت اطراف سالن را زیر نظر دارد. پیاله های اُم الخبائثی بسلامتی رسیدن اغاز سال نو مسیحی پشت هم پر و خالی می شود. حواسم را جمع کرده ام تا مست نکنم. انتظار این همه بریز و بپاش را نداشتم میز ها از اطعمه و اشربه لبریز است مرغها و غاز های بریان شده، خوکهای بریانی به سیخ کشیده با سُس تند فلفل و شراب قرمز ، طعم توت فرنگی وحشی مزه گوشت بریانی را دوچندان لذیذ تر کرده و مردان مقدس هر یک زیبا رویی را در میان گرفته سخت مشغول نظر بازیند. در دل می گویم این خدای لایزال چه مرضی داشت بعد از این دینِ عشق و حال بما دین محمدی سرپا خون و کشتار را تحمیل کرد. در جا به خودم گفتم باز مثل همیشه جو گیر شدی تا یک لحظه عشق و حال دیدی دست و پایت را گم کردی برای این دین اقا عیسی حساب دیگری باز کردی! مگر نشنیدی اینها چه بلایی قرنها سر مردم بیچاره آوردند این دین هم مثل بسیاری از دینها بخاطر آخرت چه بلاها که برسر مردم نازل نکرد و چه خون ها که نریخت. حالا از پس 2014 سال معلوم است منعطف شده اند و دین دمکرات لقب گرفته اند. لحظه ای نگاهم به انگشت سبابه عیسی رفت که در تمام طول شب به یکی از حواریون خائن نشانه رفته بود که تو خائن نامرد! مرا به سربازان امپراتوری روم فروختی. و مریم مقدس هم که هر بار برای سرکشی به سرمیز ما می آمد نگاه تند تیزی به آن خائن داشت که تو پسرم را لو دادی. ازقسمت میانی تا انتهای سالن آدم های عادی و کمی هم گری گوری نشسته بودند و تعدادی  هم به قول ما لنگرودیها بنفشه زده و بالا آورده بودند و تعدای هم حسابی مست کرده خلاصه در انتهای سالن سگ صاحبش را نمی شناخت. وسط آنهمه سر و صدا، چنگال عیسی مسیح به لبه بشقاب خورد و توجه همه را جلب کرد: اجازه می خواهم آغاز سال 2015 را با این گفتار به شما مردم همیشه در صحنه تبریک بگویم.
جرعه ای آب سرکشید و سینه اش را صاف کرد و گفت : سلام من عیسی مسیح به شما پیروان وفادارم. می دانم سالها بنام من جنایت های فراوانی شده و ستم ها به مردم تهی دست روا داشته شده بود اما خدا را شکر که قدرت را از دست کلیسا گرفته اند و به حکومتهای مدنی سپردند. اگر می خواهید به عقب برنگردیم تا می توانید به قوانین مدنی رای بدهید و نگذارید کلیسا حاکم شود. من زیاد وقت شما را نمی گیرم و برایتان آرزوی سالی خوش و به دور از جنگ و خونریزی همراه با سلامتی می خواهم. بعد در سکوت نشست. به خودم گفتم چه سخنرانی کوتاه و خوبی نماینده خدا هم باید اینجور باشد حالا اگر یکی از این عمامه به سر های قم و مشهد ما بود صدساعت سخنرانی بدون فعل و فاعل می کرد و آخرش تو نمی فهمیدی چه می خواهد بگوید.در همین حیص و بیض مسیح رو به من و گفت: (شوخی در جدی جان) تو چرا چیزی نمی خوری و لیوان شرابت هنوز نیمه پر کنار دستت هست؟ گفتم جای تو خالی پریشب سالروز تولد تو، تولد پسر بزرگم پولاد هم بود. حسابی مست کردم امشب دیگر جای مست کردن ندارم بمن گفت حالا از مستی بگذریم تو نمی خواهی بعنوان مهمان امروزی چیزی برای ما بگویی، کمی طبق عادت سرم را خاراندم و گفتم بد نیست از این فرصت طلایی استفاده کنم و پیغامی برای خود خدا بفرستم. مگر ادعای فرزند خدا بودن ندارد.  عیسی دوباره با چنگالش به پشت بشقاب کوبید. پس از سکوت جمع گفت امشب ما در جمع خود مهمانی این زمانی داریم آقای( شوخی در جدی). لیوانم را از آب پر کردم و جرعه ای نوشیدم و بلند شدم و سینه ام را صاف کردم و گفتم خانم ها و آقایان، سلام. من هم برای شما سال نو مسیحی را سالی خوش و بدور از دغدغه، وحشت و نگرانی آرزو می کنم اما اجازه می خواهم از این فرصت استفاده کنم و گریزی بزنم به دنیای امروزی خودمان و برای مردم کشورم بویژه اقلیت های دینی مخصوصاً مسیحیان و آسوری های هموطنم سالی شاد و به دور از تبعیض و نابرابری آرزو کنم. از این فرصت طلایی هم استفاده کنم و از طریق نماینده خدا! عیسی جان مسیح برایش پیغامی بفرستم و از او بپرسم که خدای عزیز و گرامی آخه داری آن بالا چی کار می کنی؟ یه خرده هم به فکر این مردم بیچاره باش! نمی بینی به نام تو چه جنگ حیدری نعمتی به راه انداخته اند؟ مرگ این همه آدم، تجاوز، کشتار ، دربدری و وحشت در تو اثر نکرده. زنان ایزدی و کرد را نمی بینی. خدا جان اگر هستی که تمامش کن این کشتار و درد و بدبختی را که به نام تو رخ می دهد و اگر نه بگذار این پاپ جان جدید پرونده ی چند هزار ساله ی جنگ مذاهب را ببندد و به زباله دان تاریخ بیاندازد و خیال خود و ما را راحت کند. به اینجا که رسیدم از خواب پریدم. آخرین چیزی که به یادم مانده، لبخند رضایت بر لب عیسی است یا شاید هم فقط خیال می کنم. 

هیچ نظری موجود نیست: