چرا
آقای دهقانپور مهره ی اصلی ترورهای اروپا
رابه جای
کارشناس مسائل اتمی می نشاند
کارشناس مسائل اتمی می نشاند
چند
شب پیش طبق معمول برنامه
«افق»
تلویزیون
آمریکا را تماشا می کردم. برنامه
ای که مدت هاست دنبال می کنم.
برخورد
حرفه ای و خونسرد آقای دهقانپور را می
پسندم و گمان می کنم که مهمانانش را با
دقت و مسئولیت انتخاب می کند، به آنان
فرصت صحبت می دهد، بی موقع نمی پرد وسط
حرفشان و شعارهم نمی دهد.
برنامه
او و آقای فلاحتی صدای امریکا را در ماه های
گذشته دوباره قابل دیدن کرده است.
ولی
آن شب
با دیدن چهره حسین موسویان سفیر
پیشین رژیم جمهوری اسلامی در
آلمان بر
صفحه تلویزیون که داشت انگلیسی بلغور می کرد از خود پرسیدم به راستی اینها چه فکر می کنند؟ یعنی واقعأ باورشان شده که ما حافظه تاریخی نداریم؟ و حتا گذشته های نزدیک را هم راحت از یاد می بریم؟ موسویان یک قاتل سابقه دار که چهره اش را در فیلم «جنایت مقدس» رضا علامه زاده به آن روشنی ترسیمشده یعنی به این سرعت از یاد مخاطبان ایرانی این تلویزیون می رود؟ اینها که مو را از ماست می کشند و این همه آرشیو در دست دارند،آیا اگر پای جوابگویی به میان آید می گویند که بی اطلاع بودند؟
صفحه تلویزیون که داشت انگلیسی بلغور می کرد از خود پرسیدم به راستی اینها چه فکر می کنند؟ یعنی واقعأ باورشان شده که ما حافظه تاریخی نداریم؟ و حتا گذشته های نزدیک را هم راحت از یاد می بریم؟ موسویان یک قاتل سابقه دار که چهره اش را در فیلم «جنایت مقدس» رضا علامه زاده به آن روشنی ترسیمشده یعنی به این سرعت از یاد مخاطبان ایرانی این تلویزیون می رود؟ اینها که مو را از ماست می کشند و این همه آرشیو در دست دارند،آیا اگر پای جوابگویی به میان آید می گویند که بی اطلاع بودند؟
حسین موسویان
حرف می زد و من در خاطراتم به دنبال
یک شب سرد دیگر می گشتم.
شب
19
ژانویه
سال 1996
که
قرار بود بیاید دورتموند و در باره «
ایران
امروز» سخنرانی کند.
دیر
خبر دار شده بودیم.
سازمان
های آلمانی زودتر از ما دست به کار شده
بودند.
آن
وقت ها هنوز ایران این طور روی آنتن نبود.
نه
صدای امریکا در
کار بود،
نه بی بی سی، نه فیس بوک و اینترنت.
باید
زنگ می زدیم و اطلاعیه پخش می کردیم.
هنوز
بسیاری از ایرانی ها وسیله نقلیه نداشتند.
خیلی
ها شان حتا پاسپورت
مطمئنی هم در دستشان نبود.
ولی
بهمحل
سخنرانی موسویان که
رسیدیم 100
نفری
جمع شده بودند. توی
سرما و پشت در انستیتو روابط
خارجی دورتموند.
کم
کم زیادتر هم شدیم.
به
150
نفر
رسیدیم.
با
حمایت چند حزب
و گروه آلمانی،
آخر سر آقای
سفیر دم اش
را گذاشت روی کولش
و رفت و برای اینکه آبرویش نرود یک
اطلاعیه خوانده شد که جلسه مهمی در ایران
داشته که باید
در آن شرکت می کرده و از حضور در جمع مشتاقان
دیدارش معذور است!
واقعا در
این چند سال چه اتفاقی
روی داده که حسین موسویان که
پایش در ترور فجیع میکونوس گیر است و
حامیان جنایتکار
او گمان
می کنند این مردم تغییر کرده اند؟! چرا
به این آدم در یکی
از بهترین دانشگاه های آمریکا اجازه
تحقیقات آکادمیک!
داده
اند و هم بلندگوی صدای امریکا را دراختیارش
می گذارند؟ آزادی
بیان و دمکرات
بودن یک رسانه اصلا به این معنا نیست که
بلندگویش را در
اختیار آدمی بگذارد که به شهادت دلایل
محکم و مستدل در
یک جنایت دست داشته است، آن هم نه برای
توضیح آن جنایت و اقدامات سرکوبگرانه
رژیم در دورانی که این آقا در آلمان سفیر
بوده بلکه به عنوان پژوهشگر و کارشناس در
مسائل دیگر!
این
فقط توهین به شعور مخاطب است و بس.
امیدوارم
صدای امریکا توضیح قابل قبولی در این
رابطه داشته باشد و از همه مهم تر
شجاعت بر خورد با خود را، چرا که رسانه در
این روزگار اگر نتواند اعتماد مخاطب را
جلب کند، کنار گذاشته خواهد شد و حق همین
است.
عکس
و اطلاعیه ای که
می بینید، از
همان سال 96
است.
ما
جنایتکاران این نظام را از یاد نخواهیم
برد، چه
پشت میز سفارت در بن و
برلین باشد
ویا در دانشگاه پرینستون
آمریکا....


www.aoja.blogspot.dewww.aoja.blogspot.com
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر