حلاج ها بر دار رقصيدند و رفتند...
ه . لیله کوهی
یکی از بیاد ماندنی ترین شاعران. شاعر شعر «کوچ»،«کویر» و
ترمه، شاعر سه دهه بیست و سی و چهل. "نصرت
رحمانی"
دستمریزاد خانم یغمایی، کارتان ستودنی است. با احترام به
شما و شاعر «میعاد در لجن»، نصرت رحمانی. و با این نیم نگاه به زنده یاد نصرت رحمانی شاعر دیر آشنای نسل ما ادای احترامی است به او و شعرش.
به شما آشنا و ناشناس عزیز که هم اکنون صفحه ی وبلاگم را
باز کردید. پیشنهاد می کنم با حوصله و دقت نوشته و جمع آوری، معرفی و گفتارخانم پیرایه یغمایی و دیگران برای شاعر نا آرام و عصیانی،"نصرت رحمانی" را بخوانید.
ديداری
با نصرت رحمانی
سه
شنبه ۲۴
بهمن ۱۳۹۱ - ۱۲
فوريه ۲۰۱۳
پيرايه يغمايی
آغاز انهدام چنین است...
اینگونه
بود
آغاز
انقراض سلسلهٔ مردان
یاران!
وقتی
صدای حادثه خوابید
بر
سنگ گور من بنویسید:
یک
جنگجو که نجنگید
اما
شکست خورد!
از
شعر انهدام/نصرت رحمانی
در
بعد از ظهر آخرین جمعهٔ بهاری خرداد ماه سال هفتاد و نُه، نصرت رحمانی که یکی از
تأثیرگذارترین شاعران دورهٔ خود بود، در خانهای در رشت که با همهٔ بزرگیاش برای
عظمت جاودانی او محقر مینمود، در آغوش تنها فرزندش آرش- سرکشانه، آنگونه که در
سرشت او بود- به زندگی این جهانی لگد زد و به دنیای دیگر شتافت.
نوشتن
در بارهٔ نصرت ساده نیست، چرا که او هرگز چشم اندازی مغرورانه از خود ارائه نداد و
بیگمان همین ویژگی مثبت بود که او را به شاعری بزرگ تبدیل کرد.
و
مرگ او اگر فاجعه نباشد، بیشک حسرتی است که تا همیشهها روی دست شعر فارسی میماند.
رحمانی
خود در جایی فروتنانه خودش را بدین سان نقل میکند:
نصرت
رحمانی هستم
زاده
و پروریدهٔ تهران
شاعر
دفترهای «کوچ»، «کویر»، «ترمه»، «میعاد در لجن»، «حریق باد»، «درو» و.....
حرفهام
قلمزنی است، همین!
.......
نصرت
رحمانی در دهم اسفند ۱۳۰۸
در محلهٔ پامنار تهران در خانوادهای معمولی چشم به جهان