۱۳۸۸ دی ۲۱, دوشنبه

پیام باران

بگو بباران بشوید از رخ

غبار این کوچه باغ ها را



ه . لیله کوهی




آه که امشب حال عجیبی دارم، جوری دگرگونم که جز خل شدن نامی دگر نمی توانم بر این حالتم بگذارم.  مجنونم! امشب  مسحور صدای این آوازه خوانم  که می خواند:
 در این خموشی و پرده پوشی  - به گوش آفاق می رساند طنین شوق وسرور ما را...
با این کلام به عالمی پرتاب می شوم که وصفش را نمی توان نوشت. صدا مخملی ست وروح نواز، کلام در اوج ست.
ودر یک کلمه، آسمانی ست.  
 برای(دکتر شفیعی کدکنی) استاد سخن و کلام پارسی باید به احترام کلاه از سر برداشت.
اما صدای این بانوی گیلانی که من سالیان طولانی آن را می شناسم و با آن اُنس دارم، دراین آواز کاری کرده ست کارستان، و من امشب در کوچه باغ های جوانی پرسه می زنم، و عالمی دارم که نگو!
در کوچه باغ هایی که بیست و هفت سال از آن دورم. این صدا مرا با خود به هوای صبح بهاری سرزمین مادریم می برد.
 با این حال وهوا، با صدای آوازه خوان هم نسلم هم آوا می شوم:
تو دانی آری -  تو دانی آری –   دلم ازاین تنگنا گرفته ست.
چه شعر هایی چه شعر هایی که واژه های برهنه امشب نشسته بر....
بیایید باهم روی نام او بروی صفحه کامپیوترعلامت بگذاریم تا برای تو و من بخواند!  
بگو بباران ببارد امشب بشوید از رُخ غبار این کوچه باغ ها را.
از اینجا به بانوی ترانه و آواز سرزمین مادریم خانم روح انگیز میرزایی سلام می گویم.
برای دیدن ویدئو کلیپ ترانه روی عکس کوچک خانم میرزایی بالای صفحه کلیک کنید.

 هشدر خان 2010.01.10