آیت الله معصومی تهرانی با جمعی از فعالین بهائی کشور دیدار و گفتگو
کردند
اين
حرفهای قرون وسطایی كه من هدايت شدهام و دينم حق مطلق است و مابقی گمراه و ناحق مطلق
هستند، امروزه در عصر ارتباطات و دهكده جهانی وجه درست و عقلانی ندارد. انسانی كه به
جان و مال و ناموس و حيثيت ديگران تعدی نكرده و نمی كند بايد محترم شمرده شود، حال
به هر دين و آيينی كه میخواهد باورمند باشد. بنده فكر نمیكنم كه در عصر حاضر، تفكر
و انديشهای ضاله و مضلهتر از اين مسلمانان خشك مغز و افراطی كه با آرامش آدم می كشند
يافت شود.
ه . لیله کوهی
کاش ما صدو پنجاه آخوند مثل «آیت الله معصومی
تهرانی» می داشتیم که همگی می رفتند در حوزه
های قم و مشهد می نشستند وبه مسائل دینی می پرداختند و حکومت و مملکت را به مردم و
حکومت مداران واگذار می کردند و الباقی هم با سکته یا سرطانی به درک واصل می شدند.
حکومت مداران واگذار می کردند و الباقی هم با سکته یا سرطانی به درک واصل می شدند.
شکی نیست پس از استقرار حکومت اسلامی در ایران
بویژه به بهائیان عزیز ظلم فراوان رفت. و طی سی و اندی سال پس از بهمن 57 تعداد زیادی از بهائیان روانه ی زندانهای
کشور شدند تعدادی محکوم به مرگ و تعداد قابل توجه ای از آنها به تبعید ناخواسته تن
دادند. بی شک شنیدن حرفهای امیدوارکننده
به بهائیان و دیگر اقلیت های مذهبی احساس آرامش می دهد و از اینگونه سخنان
جان تازه ای می گیرند. اما متاسفانه باید گفت این تفکر انسانی تفکر غالب بر کشور و
حکومت نیست. ریشه ی ارتجاع از بیت «آقا!» است. او و شورای نگهبانش هر روز تخم نفاق می کارند و نوچه هایشان، دگر
اندیشان و دگر دینداران را در کوچه و خیابان درو می کنند. من هم با همه ی اقلیت
های مذهبی بویژه با بهائیان عمیقا احساس همدردی می کنم و آرزو دارم کشورمان به
درجه ای از رشد و درایت فکری برسد که باز بتوانیم با هر گونه مرام و مسلکی در کنار
هم با کمال آرامش و دوستی ِ پایدار زندگی کنیم.
متاسفانه سخنان بغایت درست حضرت «آیت الله عبدالحمید
معصومی تهرانی» ضمانت اجرایی ندارد و این حکومت ملوک الطوائفی هر گوشه اش به ساز
آیت الله ای جزم اندیش و خشک مغز می رقصند. ترور عطا الله رضوانی هموطن بهائی در
جنوب کشور یکی از هزاران ترور دگر دینداران و دگر اندیشان است که چند هفته قبل
بوسیله ی ایادی ملایان شکل گرفت.
من نیز به جامعه بهائیان و خانواده عطاالله
رضوانی تسلیت می گویم برایشان آرزوی تحمل و بردباری دارم.
مطلب
گفتگو با آیت الله معصومی تهرانی برگرفته
از سایت ایرانگلوبال است به شما دوست عزیز که هم اکنون به وبلاگم مراجعه کرده اید
پیشنهاد می کنم این مطلب را بخوانید.
پنجشنبه,
سپتامبر 5, 2013 - 08:20
عبدالحمید
معصومی تهرانی
در
این دیدار که در دفتر معظم له برگزار گردید، ایشان ضمن شنیدن سخنان حاضرین در جلسه
و مصائب و مشکلات موجود در جامعه برای اقلیت بهائی و نقض مستمر حقوق آنان، خود نیز
در این باره نظراتشان را اعلام کردند. در ابتدای جلسه، یکی از حاضرین به مسئله قتل
فجیع یکی از شهروندان بهائی در شهر بندرعباس طی روزهای اخیر پرداخته و به نبود
اراده قوی نزد مراجع انتظامی برای پیگیری حادثه اشاره کرد. آیت الله معصومی نیز در
این مورد اشاره کردند که:
«قتل دلخراش و ناجوانمردانه هموطن بهایی مرحوم عطاالله رضوانی باعث تاسف و
تاثر است و بنده به نوبه خود به خانواده، دوستان و تمامی همكيشان ايشان، بخصوص شما
عزيزان كه اين كمترين را قابل دانسته و قدم رنجه كرده و تشريف آورديد تسليت عرض
كرده و اميدوارم با گسترش عقلگرایی و پرهيز از تعصبات كور دينی در جامعهی ايرانی
ديگر شاهد چنين اتفاقات دهشتناكی نباشيم؛ و صد البته اميدوارم كه مسئولين امر،
آمرين و عاملين چنين جناياتی را شناسایی كرده و به مجازات برسانند؛ زيرا اگر جلوی
چنين جنايتهای غير انسانی گرفته نشود، جدای از اينكه چهره دستگاههای ذيربط را در
اذهان جهانی خدشهدار مینمايد، باعث جری شدن آمرين و عاملين ديگری نيز خواهد شد.»
در
ادامه جلسه، حاضرین به شرح محرومیت خود از بسیاری از حقوق شهروندی شان از جمله حق
تحصیل و حق اشتغال و تفتیش عقایدشان پرداختند. سپس ضمن اشاره به برخوردهای امنیتی
و انتظامی متعدد و سازمان یافته با بهائیان، از نگاه غیرخودی حاکمیت به این بخش از
شهروندان کشور گلایه نمودند. آنان ریشه اصلی این برخوردها را در سوء نظر حاکمیت
نسبت به اصل این دین دانسته و اشاره کردند که برخوردهای تنگ نظرانه با پیروان این
دین در حالیست که آنها مطابق قوانین و اصول مسلم حقوقی و اخلاقی، که حتی دین اسلام
نیز به آنها اشاره کرده است، مختارند که هر دینی را برای خود اختیار کنند. به
علاوه، ایشان اشاره کردند که همه ما قبل از بهائی و مسلمان و مسیحی بودن، ایرانی
هستیم و همگی علاقمند به کشور خود بوده و این را در طول تاریخ نیز نشان داده ایم.
پس
از این سخنان، آیت الله معصومی تهرانی در پاسخ به این مسئله اشاره کردند که:
«ايران يك كشوری متشكل از اقوام و اديان و مذاهب مختلف است كه تمامی آنها در كنار
يكديگر مليت ايرانی را بوجود آورده و میآورند. ايران متعلق به يك قشر يا قوم و
دين و مذهبی خاص نيست، متعلق به همه ايرانيان است؛ و نمی توان و نبايد افراد را به
جهت تعلقات دينی و مذهبی و قومی شان از حقوق اوليه انسانی و اجتماعی محروم و محدود
كرد. انسان فی النفسه دارای ارزش است و جان و حياتش حرمت دارد. نمیتوان به انسانی
كه به حقوق فردی و اجتماعی ديگران تعدی نكرده تنها به صرف آنكه دارای دين و آيين
ديگریست تعرض كرد. بنده از افكار و عقايد آيين بهائيت اطلاع دقيقی ندارم؛ اما بحث
بر سر حق و ناحق بودن يا ضاله و هادی بودن اديان يك بحث مطول است كه اساسا هيچ
نتيجهای در طول تاريخ نداشته و تنها منتج به همنوعكشی شده است.»
ایشان
سپس با اشاره به سابقه تاریخی مناقشات مذهبی کورکورانه و بی تاثیر بودن آن برای
تخریب دیگر ادیان افزودند: «طبق افكار و عقايد يهود، عيسی مسيح (ص) در ادعای خود
دروغگو بوده و به همين جهت او را به صليب كشيدند. امروزه نيز علمای يهود دهها
دليل بر ضاله بودن عقايد و افكار مسيحيت اقامه میكنند. در روم باستان نيز مسيحيان
مورد تعرض و اذيت و آزار قرار میگرفتند. در دوران امپراطوری نرون برای اينكه
مسيحيان را قتل عام كنند آتشسوزی تعمدی ايجاد كردند و آن را به گردن مسيحيان
انداخته و مردم را تحريك كردند تا آنان را قتل عام كنند. نهايت اين ضاله دانستنها
و آن اقدامات چه شد؟ مسيحيت از بين رفت؟
در
دنباله اين ماجرا، علمای يهودی و مسيحی پيامبر اسلام (ص) را كذاب و دينش را با دهها
دليل، ضالهی مضله كه جز خشونت و خونريزی چيزی برای جوامع بشری به ارمغان نياورده
است میدانند. در ميان امت اسلامی نيز چندين فرقه بوجود آمد و هر دستهای ديگری را
به ضلالت و گمراهی متهم كرد، در صورتی كه كتاب و پيامبرشان يكیست. خوب كه نگاه
كنيم، اين يك داستان كشدار است كه حداقل سه دين بزرگ سامی يكديگر را قبول ندارند
و افكار و عقايد يكديگر را يا ضاله قلمداد می كنند يا تحريف و منسوخ شده. هر طرف
هم قصد داشت تا ريشه افكار و عقايد طرف مقابل را به هر طريق بخشكاند. هيچ كدام هم
تا امروز نتوانسته ديگری را نابود كند يا متقاعد نمايد. تنها در اين ميان كلی
انسان جانشان را از دست دادند و حقوق انسانیشان پايمال شد، فقط به خاطر اينكه اين
آن را قبول نداشت. اينها تجربهايست كه از تاريخ جوامع و اديان بدست میآوريم.»
ایشان
همچنین اضافه کردند که «این مناقشات مذهبی شاید در گذشته توجیهی می داشت، لکن
امروز با توجه به گسترش فرهنگ حقوق بشر و رشد فرهنگ جوامع بشری با هیچ بهانه و
مستمسکی قابل توجیه نیست. آن رفتارها و تعديات به جان و مال و ناموس و حيثيت
ديگران به بهانههای تعلقات دينی و مذهبی در قرون گذشته، بخاطر اينكه بشر درك
درستی از حقوق فردی و اجتماعی اش نداشته، قابل توجيه است. اما امروزه كه بشر به
حقوق فردی و اجتماعی خود پی برده و برای احقاق آن كوشش میكند، تعدی به جان و مال
و ناموس و آبروی يك انسان تنها بخاطر تعلقات دينی، مذهبی، قومی، نژادی و جنسيتی
هيچ توجيه عقلانی ندارد. ما حق نداريم حقوق فردی و اجتماعی هيچ انسانی را كه متعدی
به جان و مال و ناموس و حيثيت ديگران نيست محدود كنيم و يا بدان تعرض نماييم. در
دنيای امروز حقوق فردی و اجتماعی و در يك كلام حقوق شهروندی انسان بر اساس تعلقات
دينی، مذهبی، قومی يا جنسيتی تعريف نمیشود. انسان به ماهُوَ انسان، بدون در نظر
گرفتن تعلقات عقيدتی، قومی يا جنسيتی دارای حقوق انسانی است؛ و هيچ كسی حق ندارد
اين حقوق را برای انسانی كه متعرض به حقوق ديگران نشده محدود كند. هر حاكميتی هم
موظف است كه از حقوق فردی و اجتماعی همه شهروندان بدون هيچ گونه استثناء قائل شدنی
به صورت بیطرفانه دفاع كند؛ و با هر كسی كه به هر بهانه و عقيدهای حقوق شهروندی
انسانی را مورد تعرض قرار می دهد برخورد نمايد.»
آیت
الله معصومی در ادامه اشاره کردند که «نه صرف نام دین و آیین افراد، بلکه عملکرد
افراد و پیام و آموزه های مکاتب است که ضاله بودن هر اندیشه را به اثبات می رساند.
در هر كجای اين كره خاكی، پيروان هر دين و آيينی – حتی گاوپرستان هندوستان – دين و
آيين خودشان را حق مطلق میدانند و مابقی اديان را ضالهی مضله. اين حرفهای قرون
وسطایی كه من هدايت شدهام و دينم حق مطلق است و مابقی گمراه و ناحق مطلق هستند،
امروزه در عصر ارتباطات و دهكده جهانی وجه درست و عقلانی ندارد. انسانی كه به جان
و مال و ناموس و حيثيت ديگران تعدی نكرده و نمی كند بايد محترم شمرده شود، حال به
هر دين و آيينی كه میخواهد باورمند باشد. بنده فكر نمیكنم كه در عصر حاضر، تفكر
و انديشهای ضاله و مضلهتر از اين مسلمانان خشك مغز و افراطی كه با آرامش آدم می
كشند يافت شود. به نظر بنده آن تفكر و دين و مذهبی ضالهی مضله است كه آسايش و
امنيت را از دنيای ديگران سلب میكند و برای حيات انسان ارزشی قايل نيست؛ والا
نشستن و اتهام زدن و چوب و چماق حق و باطل بر فرق يكديگر كوفتن، در طول تاريخ جز
خونريزی و همنوعكشی هيچ نتيجهای نداشته.»
آیت
الله معصومی تهرانی در نهایت سخنان خود را با این مطلب به پایان رساندند که «بنده
از پژوهش در سه دين يهوديت، مسيحيت و اسلام اين را فهميدهام كه پيام و چكيدهی
آموزههای اين اديان آن است كه ما به هم آزار نرسانيم، به هم ظلم نكنيم، به حقوق
هم تعدی و تجاوز نكنيم؛ حالا خدا را با هر زبان و عملی كه می خواهيم عبادت نماييم.
فردای قيامت خدا خودش می داند كه چگونه با بندگانش رفتار كند، اما يقين دارم كه
خدا كسی را به صرف مسلمان بودن يا مسيحی و يهودی و زرتشتی و بهایی و... بودن به
بهشت يا جهنم نمیفرستد؛ به عمل و رفتارش جزا و پاداش میدهد. هيچ كسی را هم در
گور ديگری نمیگذارند، و عمل هر كسی به گردن خود اوست. به قول حافظ شيرازی:
عيب
رندان مكن ای زاهد پاكيزه سرشت كه گناه
دگران بر تو نخواهند نوشت
من
اگر نيكم اگر بد تو برو خود را باش هر كسی آن
درود عاقبت كار كه كشت
همه
كس طالب يارند چه هوشيار و چه مست
همه جا خانهی عشقست چه مسجد چه كنشت
نااميدم
مكن از سابقهی لطف ازل
تو پس پرده چه دانی كه چه خوبست و كه زشت
بنده
اميدوارم كه روزی در اين كشور شیعه، سنی، زرتشتی، مسيحی، يهودی، بهایی و حتی
خداناباوران از حقوقی يكسان و كرامتی همسطح برخوردار باشند. در چنين جامعهايست
كه استعدادها شكوفا میگردد و كشور قدرتمند می شود. البته اين اتفاق مبارك در
جامعهی ايرانی خوشبختانه در حال گسترش و نهادينه شدن است و انشاءالله روز به روز
بيشتر نيز خواهد شد.»
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر