۱۳۹۲ مرداد ۷, دوشنبه

چمخاله ی رضا مقصدی وحسرت هر روزه اش

باز به چمخاله ام حسرت هر ساله ام



رضا مقصدی

باز به "چمخاله" رفت
خاطره ی خوب من.
باز به خونم نشست
شادیِ محبوبِ من.

پرده ی مهتاب را
مَی زده ، پس مِی زنم.

باز درین بی کسی
با تو نفس می زنم.

ساحل ِ سرمست با-
عاطفه، همدست بود
ماه ، غزل می سرود
دل زتو سرمست بود.

باز به "چمخاله" ام

حسرتِ هرساله ام.

www.aoja.blogspot.com

۱۳۹۲ مرداد ۲, چهارشنبه

اسب اردوغان در ترکیه

اسب های دولت ترکیه چهار نعل بسوی اسلامِ اردوغانی می تازند!

ه . لیله کوهی

وقتی تیتر های مهم خبری از صفحه اول روزنامه ها به کنار می روند همگان در مدت کوتاهی مهمترین اخبار جهان را به فراموشی می سپارند.
حضور چند صد هزارنفری مردم ترکیه در پارک گیزی وسپس در شهر های مختلف ترکیه  ما مخالفان جمهوری اسلامی را به وجد آورد و آرزو می کردیم کاش آن اعتراضات مال ما می بود. اما دولت اردوغان با یک عقب نشینی تاکتیکی و با یک وعده ی سر خرمن، مردم را به خانه هایشان فرستاد و خبرنگاران خارجی هم موضوع داغ تری مثل مصر پیدا کردن و علم وکتل خود را از استانبول به قاهره بردند.
حالا بهترین فرصت برای تسویه حساب با مخالفان خود است. مهمتر از همه تغییر قوانین سکولار وجای گزینی قوانین شریعت و اسلام.
 چه چیزی بهتر از آینه ی کشور همسایه برابر خود، علیرغم همه مخالفت های دو کشور برسر هژمونی اسلام در منطقه اما به لحاظ تاکتیک سرکوب و تغییر قوانین شریعت بجای قوانین سکولار نزدیکی فراوانی بینشان هست.
البته بد نیست کمی هم مدافعان دمکرات طرفدار ایرانی آقای مرسی هم به این مسئله توجه کنند که این روزها صدای وا دموکراسی ها وا آزادی ها سر می دهند و از شرایط کنونی مصر شکایت دارند.
 آقای مرسی و حکومت اخوان المسلمین ایشان هم همان کار جمهوری اسلامی و دولت اردوغان را دیکته می نوشتند کافی بود یکسال دیگر دوام می آوردند. آنگاه باید یک کاروان خر را برای باقلی بار کردن به صف می کردیم!.
به شما پیشنهاد می کنم مقاله ترجمه شدی مجله اشپیگل(خانه تکانی بزرگ) را بخوانید. 
www.aoja.blogspot.com

خانه تکانی بزرگ

اشپیگل 22.07.2013

اوزلوم گذر – ماکسیمیلیان پاپ

برگردان: گلناز غبرایی

پس از تظاهرات عظیم، حالا حکومت از مخالفین انتقام می گیرد. فعالین سیاسی را به دادگاه می کشانند، خبرنگاران اخراج و کارمندان معترض به تبعید فرستاده می شوند.
پنج هفته پیش تایفون کاهرامان به ملاقات نخست وزیر  رفته بود. حالا درهتلی در گازیان تپ سرگردان و آشفته نشسته است. از این جا تا استانبول 1150کیلومتر راه است و تا سوریه کمتر از 100 کیلومتر. کاهرامان 32 ساله نقشه بردار شهری

۱۳۹۲ تیر ۲۳, یکشنبه

گفتگو در تاکسی (محمد رضا عالی پیام)

  

گفتگو در تاکسی

محمد رضا عالی پیام (هالو)

ه . لیله کوهی


این مطلب برگرفته شده از سایت «سکولاریسم نو» دکتر نوری اعلا است«هالو» که همان محمد رضاعالی پیام باشد را من می شناسم تو می شناسی او می شناسد ما می شناسیم  شما می شناسید ایشان «هم»می شناسند! خلاصه اینکه همه می شناسیم.
 یعنی که چه؟ یعنی اینکه نیازی به معرفی نیست این مطلب هم نیازی به واکردن و تفسیر و تعبیر و ازاینجور حرفها ندارد هرکی هر جور دلش می خواهد تفسیرش کند.
آهای خانم! آهای آقا! واسه چی لنگه کفش

۱۳۹۲ تیر ۱۸, سه‌شنبه

چاره دیگری نداشتیم، گفتگوی اشپیگل با البرادعی،

چاره ديگری نداشتيم،
 گفت‌وگوی اشپيگل با البرادعی،


 برگردان از گلناز غبرايی

ما که پارلمان نداشتيم، فقط يک رئيس‌جمهور داشتيم که البته به شيوه‌ای دمکراتيک انتخاب شده بود ولی با ديکتاتوری حکومت می‌کرد. او به روح دمکراسی ضربه زد. با دستگاه قضايی در افتاد، مطبوعات را محدود کرد. حقوق زنان و اقليت‌های مذهبی را زير پا گذاشت. او از مقام خود برای رشد اخوان المسلمين استفاده کرد

برگرفته از سایت گویا نیوز





البرادعی ۷۱ ساله و برنده ی جايزه ی صلح نوبل درباره ی ناگفته های کودتای نظامی

۱۳۹۲ تیر ۱۳, پنجشنبه

از ایراندخت دل آگاه باز هم «دروغ» پوزخند زد!

باز هم «دروغ» پوزخند زد!

عنوان مقاله ی ایراندخت دل آگاه

ه . لیله کوهی

دود و بوی کباب نیست،  خر داغ می کنند!.

 شاید بگویید کمی دیر نیست؟ می گویم نه، چون اعتقاد دارم بسیاری ازما مردم ایران جو گیر می شویم و همیشه در حساس ترین مراحل احساسات است که بجای عقل و خرد برای ما تصمیم می گیرد. حالا که زمانی از ماجرا گذشته بد نیست هشدار نویسنده مقاله ی "باز هم «دروغ» پوزخند زد!" "ایراندخت دل آگاه" را با دقت بخوانیم و بدون تعصب بدان بیندیشیم. مقاله ضمن داشتن طنز تلخ و بررسی همزمانی معضل ایران و ترکیه و راه کارهای مردم دوکشور همسایه را بدرستی بدان اشاراتی دارد که من به شما پیشنهاد می کنم با دقت بخوانیم کمی هم به آن فکر کنیم.

ايراندخت دل آگاه

گوشم پر از صدا بود و  هاي و هو. برخي از بچه هاي زاده شده در سيستم مذهبي و حكومت «دوزخي خميني و خامنه اي» و پرورده شده در زير منبر وعظ و خطابه و خرافهء اسلامي – و نه همه جوان هاي ميهن ام -  در خيابان ها سر و صدا به پا كرده بودند؛ موافق و مخالف؛ با مازاراتي و پورشه در شمال شهر تا موتور گازي در محلهء ما؛ بوق مي زدند و از مردم مي خواستند به شادي آن ها بپيوندند. پيوستن دشوار نبود اگر «عقل» را ساكت مي كردي و بر طبل « بي عاري » مي زدي. چون شادي اساسي ترين حق مردم و بويژه اين نسل است؛ حقي كه